درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلتنگی و آدرس deltangi15.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 5
بازدید کل : 11007
تعداد مطالب : 104
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دریافت کد تغییر شکل موس

دلتنگی
دلتنگی
پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 16:25 ::  نويسنده : محدثه       

به نام نامی حضرت عشق

 

که عشق را درسینه ی

 

 عاشقان نهاد

 



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:46 ::  نويسنده : محدثه       

 

دوستای گلم جواب این سوالو بدید...

اونایی هم که دوس دارن میتونن بیشتر توضیح بدن...

منتظر نظرات قشنگتون هستم....



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:43 ::  نويسنده : محدثه       

 

وقتی تمام بدنم از دلتنگی درد می کند کـــجاست مخدر آغوشت... ؟

“دل”

این کلمه ی بی نقطه ، گاهـــی برایت تنگ می شود تا حد یکـــــ نقطه...

عاشق که می‌شوی

لالایی خواندن هم یاد بگیر...

شب‌های باقیمانده‌ی عمرت به این سادگی‌ها صبح نخواهند شد...

چقدر دلتنگ حضورت هستم ؛

کاش تصویـــرت نفس مــی کشید...



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:42 ::  نويسنده : محدثه       

 

 

    ...دفترچه ی خاطرات قلبم را که خالی از عشق و یکرنگی بود...

...سرشار از عشق و محبت کردی  ، نازنیم ، زیباترینم...

...حضور گرم و همیشگی ات را هزاران هزار بار سپاس می گویم...

...تولدت مبارکعلی جووووووووووووووووووووووووووووووونم...



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:38 ::  نويسنده : محدثه       

 

چه صحنه ی جالبی بود،

وقتی حرف از صداقت شد

صدا قطع شد...

 

خدایا دردها از آن بالا کوچک دیـده میشوند

بیا مسائل را رودررو حل کنیم...


تویی که ادعات میشه همـه دنبالت هستن...

این رو بدون جنس ارزون زیاد مـشتری داره...


عشق نـه پول میخواد ،نـه خوشگلى، نـه ماشین، نـه هیچى دیگه...

فقط ۲تا آدم میخواد...

تاکید مـیکنم : آدددددددددددددددم...



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:37 ::  نويسنده : محدثه       

آشپزی ام خوب نیست ؛ اشک پشت پا بریزم برایت ؟

صدایم میزد : « گلم »

گلی بودم در باغچه ی دلش...

عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده...

    امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق...!

    و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!

    و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگریست...

    و غمَــت سـهم ِ مــن!

 



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:35 ::  نويسنده : محدثه       

 

خدایا...

یه نگاه به خط تولید آدم سازیت بنداز...

این آدمایی که ساختی، خیلیاشون “ دل” ندارن...

میلرزم...

سرد بود آب پاکی که رو دستم ریختی...

تلفنت بوق اشغال میزند...

گوشی را بد گذاشته ای یا دلت را ؟

ﺩﺧﺘـــﺮﯼ ﺭﺍ ﺑـﺎ ﺩﺭﻭﻏــﻬـﺎﺕ ﻓــﺮﯾـﺐ ﺩﺍﺩﯼ...

ﻗــﺒـﻞ ﺍﺯ ﺍﯾـﻨـﮑـﻪ ﺑـﮕــــﯽ ﭼـــﻘـﺪﺭ ﺍﺣـــﻤـﻖ ﺑـــﻮﺩ...

ﺯﻳـــﺮ ﻟــﺐ ﺑــﻪ ﺧـــﻮﺩﺕ ﺑـــﮕـﻮ ﭼـــﻘـﺪﺭ ﻣــﻦ ﺁﺷــﻐــﺎﻟــم...

 

 



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:33 ::  نويسنده : محدثه       

 

هـوا خوب است ، بیا بـرویم کمی قدم بزنیم،

نگران نباش دوباره باز میگردانمت به قاب عکس...!

نذر کـردم اگر بـرگردی سـفره ای پهن کنم

از حرف های نگفـته ی دلم...

دیگر به تو فکر نمی کنم...

گناه است ، چشم داشتن به مال غریبـه ها...

مـوهایم را کوتاه می کنم تا نگیرند بهانه ی نوازش هایـت را...!

 

 



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:33 ::  نويسنده : محدثه       

 

من ، تو : ما یادت هست ؟

ولی تمام شد حالا چی ؟

تو ، او : شما من هم به سلامت

 

 



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:31 ::  نويسنده : محدثه       

 

بهای سنگینی دادم تا

فهمیــــــدم

کسی که قصد ماندن ندارد را باید

راهــــــــــــــــــــــــــــــی کرد...

دهان تنهاییم آب می افتد بـرای یـک قطره بـودنت...

بگذار مــرز تنهایی را رد کنــم...

ببـین ، گذرنامـه ام فقط مـهر لبهایت را کم دارد...

کجایی ؟؟

ﺗﻨﻬﺎﯾـﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﭘﺲ « ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ »ﺑﺮ ﺍﻭﻣــد!



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:31 ::  نويسنده : محدثه       

خدایا ...

بت بود،بت شکن فرستادی ..

من پر از بغضم!!

بغض شکن هم داری؟

زندگی شیرین است اگر روزگار نمک نریزد !!

تنها برگ هایی

زیر پا می افتند...

که برای لحظه ای رقص در باد...

 

شاخه ی خود را فراموش می کنند!!

 

 



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:30 ::  نويسنده : محدثه       

 

کـاش به خودمان قــول بدهیــم...

وقتی عاشق شویــم که  آماده ایم...

نــه وقتی کــه  تنهــائیـم...

این روزها زیادى ساکــت شده ام...

نمى دانم چــرا حرف هایم به جای گلـــو...

از چشـــم هایم بیرون مى آیند...

ایستـاده و لبخــــند زنـــان!

پـایـش را رویِ گلـویـــم فـشار میـدهـد...

تنــــهـایـی!

ساکت نیستم...

لب هایم هم نسوخته است...

تنها تمام وجود من تاول زده از آشی که نخورده ام...

 



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:30 ::  نويسنده : محدثه       



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:27 ::  نويسنده : محدثه       

     

 

 

 ســـــــــــــــــــــــلامـــــــــــــــــــــــــــ

  بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه 

  دوســـــــــــتــــــــــای 

   گـــــلــــــم

 

  
 یه جمله دلتنگی واسه اونی که دوسش دارید بنویسید



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:24 ::  نويسنده : محدثه       



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:13 ::  نويسنده : محدثه       

کاش کسی میفهمید وقت دلتنگی وزن یک آه ه ه ه ه ه ه ه چقدر سنگین است



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:12 ::  نويسنده : محدثه       

 

. . هنوز هم ، حوالی خواب های . . .

. . . شبانه ام پرسه میزنی . . .

. . . لعنتی . . .

. . . دیر وقت است ، آرام بگـــــــیر . . .

. . . بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم . .



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:12 ::  نويسنده : محدثه       



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:11 ::  نويسنده : محدثه       

 

ایرانسل:
مشترک گرامی
بخدا اگر بفهمم رفتی رایتل خریدی باهات کات میکنم
۱ بار با همراه اول بهم خیانت کردی
بسه دیگه، تحملشو ندارم!



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:10 ::  نويسنده : محدثه       

رفتم عسل بخرم فروشنده میگه عسل خوب داریم 75 تومن!!خوانسار هم هست 57 تومن!

عسل 3 تومنی و 5 تومنی هم داریم…

فک کنم اون آخریا دیگه آزمایش ادرار زنبور بوده

 



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:10 ::  نويسنده : محدثه       

 

بنده خدا فقط سلام کرد (شعر طنز)

دختری از کوچه باغی میگذشت
یک پسر در راه ناگه سبز گشت

 

در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام

دختر اما ناگهان و بی درنگ
سوی او برگشت مانند پلنگ

گفت با او بچه پروی خفن
می دهی زحمت به بانویی چو من؟

من که نامم هست آزیتای صدر
من که زیبایم مثال ماه بدر

من که در نبش خیابان بهار
میکنم در شرکت رایانه کار

دختری چون من که خیلی خانمه
بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه

دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت

در چه مورد با تو گردد هم کلام
با تو من حرفی ندارم والسلام!!!



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:8 ::  نويسنده : محدثه       

جالب سرا

 

شعر دخترانه

دختـری با مادرش در رختخواب .... درد و دل می كرد با چشمی پر ز آب


گفت مادر حالم اصلا ً خوب نیست .... زندگی از بهر من مطلوب نیست


گو چه خاكی را بریزم بر سرم .......روی دستت باد كردم مادرم


سن من از ..... افزون شده ..... دل میان سینه غرق خون شده


هیچكس مجنون این لیلی نشد ... شوهری از بهر من پیدا نشد


غم میان سینه شد انباشته ...... بوی ترشی خانه را برداشته


مادرش چون حرف دختر را شنفت . خنده بر لب آمدش آهسته گفت


دخترم بخت تو هم وا می شود ...غنچه ی عشقت شكوفا می شود


غصه ها را از وجودت دور كن .........این همه شوهر یكی را تور كن


گفت دختر: مادر محبوب من ............ ای رفیق مهربان و خوب من


گفته ام با دوستانم بارها ........... من بدم می آید از این كارها


در خیابان یا میان كوچه ها .......سر به زیر و با وقارم هر كجا


كی نگاهی می كنم بر یك پسر ..... مغز یابو خورده ام یا مغز خر؟


غیر از آن روزی كه گشتم همسفر ... با سعید و یاسر و ایضا ً صفر


با سه تا شان رفته بودیم سینما ........ بگذریم از ما بقیه ماجرا


یك سری، هم صحبت یاسر شدم ... او خرم كرد، آخرش عاشق شدم


یك دو ماهی یار من بود و پرید ..... قلب من از عشق او خیری ندید


مصطفای حاج قلی اصغر شله .... یك زمانی عاشق من شد بله


بعد هوتن یار من فرهاد بود ........ البته وسواسی و حساس بود


بعد از این وسواسی پر ادعا ......... شد رفیقم خان داداش المیرا


بعد او هم عاشق مانی شدم ...... بعد مانی عاشق هانی شدم


بعد هانی عاشق نادر شدم ........... بعد نادر عاشق ناصر شدم


مادرش آمد میان حرف او ...... گفت: ساكت شو دگر ای فتنه جو


گرچه من هم در زمان دختری ..روز و شب بودم به فكر شوهری


لیك جز آنكه تو را باشد یك پدر .. دل نمی دادم به هر كس این قدر


خاك عالم بر سرت، خیلی بدی .....واقعا ً كه پــوز مـــادر را زدی



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:5 ::  نويسنده : محدثه       

به مامانم میگم:نمیخای واسه ما آستین بالا بزنی؟میگه:پسرم زن میخوای؟گفتم : پـَـ نـَـ پـَـ گفتم آستیناتو بالا بزنی با هم مچ بندازیم ببینیم کی قوی تره

***************************

 

رفتم تو ماهی فروشی به فروشنده می گم :آقا یه ماهی قزل آلا بدین.میگه : واسه خوردن میخای؟میگم: پـَـ نـَـ پـَـ اومدم واکسن هاری و کزازشو بزنم و برم

***************************

 

تو اتوبان گشت نا محسوس یه ماشینو گرفته بود.راننده ماشینه به پلیسه میگه :می خای جریمم کنی؟ پلیسه میگه: پـَـ نـَـ پـَـ بادو تا همکارام میخاستیم حکم بازی کنیم یه یار کم داشتیم گفتیم مزاحم شما بشیم

***************************

 

دوستم گفت: اگه با گوشی برم تو اینترنت از شارژم کم میشه؟ گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ از ذخیره ارزی کشورهای عضو اپک کم میشه

***************************

 

واسه دوستم عکس ایمیل کردم زنگ زدم میگم فرستادمش واست . میگه یعنی الان تو ایمیلمه؟ پـَـ نـَـ پـَـ الان دم در خونتونه ولی دستش به زنگ نمیرسه درو بزن بیاد بالا

***************************

 

میگم رسیدی خونه زنگ بزن،میگه تلفن کنم؟،میگم پـَـ نـَـ پـَـ زنگ خونه بغلی رو بزن در رو

***************************

 

کمیته انضباطی دانشگاه خواسته رفتم تو میگه شما دو ترم تعلیق خوردید اعصابم خورد سرمو انداختم پایین دارم لبمو میخورم میگه ناراحت شدید؛ پـَـ نـَـ پـَـ خوشحال شدم دارم فکر میکنم چجوری این لطف شما رو جبران کنم

***************************

 

یکی تو دانشگاه ازم پرسید ورودی چندی؟ گفتم85 همچین با تعجب گفت پس ترم اخری گفتم پـَـ نـَـ پـَـ ترم اولم ولی از آخر اومدم شروع کنم

**************************

 

یه شب یه یارو که نقاب زده بود با تفنگ جولوی یه دختره تو خیابون رو میگیره.دختره میگه:میخای پولامو بدزدی؟یارو میگه: پـَـ نـَـ پـَـ اومدم بهت پیشناهاد ازدواج بدم .چون دیر وقت بود گفتم مزاحم خانواده نشم

***************************

 

یکی از این سوسک کوچیکا از جلو پام رد شده یه دستمال از جیبم درآوردم ... دوستم میگه میخوای بکشیش ؟ پـَـ نـَـ پـَـ آبریزش بینی داره میخوام نریزه رو قالی

***************************

 

به همسایم میگم جارو برقی دارید؟ میگه جاروبرقی می‌خوای؟ پـَـ نـَـ پـَـ می‌خواستم چک کنم اگه ندارید براتون بخرم.



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:5 ::  نويسنده : محدثه       

امشب تپش برای دلم سخت می شود

خونم ز راه رفتن تو می کند عبور

 

هر چند رفته ای و تو را شعر کرده ام

حالا تو در تمام وجودم شدی حضور

 

راه است . راه خالی وبی انتها و من

بر غیبتی که کرده ام باید شوم صبور

 

با اشکهای دفتر شعرم تو می چکی

ای جاری از میان حریر و گل و بلور

 

امشب غزل نخوانده مرا مست کرده ای

با گرگر خیال حضورت شدم تنور



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:4 ::  نويسنده : محدثه       

 

کاش من شب بودم

و سکوتم زنوای جغدی

یا صدای قدم شبگردی

ناگهان از دل من پر می زد

کاش من شب بودم

در بر ماه پراز نور و امید

تا سحر شعرو غزل می خواندم

با غزل از دل هر شبگردی غصه را می راندم

کاش من شب بودم

تاکه در سفره آن درویشی

کز جهان غیر شماتت نچشید.

نان ایثارو محبت بنهم

و پتوی پر از کوکب خود

بنهم بر سر آن کودک آواره شهر

کز سر وحشت شب

یا غم سردی آن به خودش می لرزد

کاش من شب بودم

که شوم زود تمام

بهر آن کس که دلش از غم شبها خون است

کاش من شب بودم

تا که خورشید ز شمشیر سحر

سینه ام را بدرد

و تمام افق از خون تنم سرخ کند

و چو شمعی که سحر می میرد

بود من یکسره نابود شود

((کاش من شب بودم))



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:2 ::  نويسنده : محدثه       

دوستم داشته باشی یا نداشته باشی

دوستم داشته باشی یا نداشته باشی ،یا اصلا دوست داشته باشی که دوستت داشته
باشم یا نداشته باشم، دوست داشتنت برایم عادت شده است ، دوست دارم که دوستت
داشته باشم و  از دست تو هی چ کاری بر نمی
( ̲̅:̲̅:̲̅:̲̅[̲̅ ̲̅]̲̅:̲̅:̲̅:̲̅)

گنده ترین اینارو میخوام

میخوام قلب شکسته ام رو باهاش پانسمان کنم !
 آید .



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:1 ::  نويسنده : محدثه       

عکس عاشقانه جدید با کیفیت HD

انتظار واژه قشنگی بود برای وقتی که او در راه بود

انتظار تلخترین واژه می شود وقتی میدانی قرار نیست بیاید

هر ثانیه مرگ است انتظار کسی که میدانی نخواهد آمد

و من همیشه در انتظار !



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 13:0 ::  نويسنده : محدثه       

دختر كنار پنجره تنها نشست و گفت

اي دختر بهار حسد مي برم به تو

عطر و گل و ترانه و سر مستي ترا

با هر چه طالبي بخدا مي خرم ز تو

بر شاخ نوجوان درختي شكوفه اي

با ناز ميگشود دو چشمان بسته را

ميشست كاكلي به لب آب تقره فام

آن بالهاي نازك زيباي خسته را

خورشيد خنده كرد و ز امواج خنده اش

بر چهر روز روشني دلكشي دويد

موجي سبك خزيد و نسيمي به گوش او

رازي سرود و موج بنرمي از او رميد

خنديد باغبان كه سرانجام شد بهار

ديگر شكوفه كرده درختي كه كاشتم

دختر شنيد و گفت چه حاصل از اين بهار

اي بس بهارها كه بهاري نداشتم

خورشيد تشنه كام در آن سوي آسمان

گويي ميان مجمري از خون نشسته بود

مي رفت روز و خيره در انديشه اي غريب

دختر كنار پنجره محزون نشسته بود



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 12:59 ::  نويسنده : محدثه       

%www.ParsaFun.ir عکس های غم انگیز با شعر های احساسی جدید

نگاه کن،

 

که غم درون دیده ام

 

چگونه قطره قطره آب می شود

 

چگونه سایه ی سیاه سرکشم

 

اسیر دست آفتاب می شود

نگاه کن،

 

تمام هستی ام خراب می شود...

 

 

شراره ای مرا به کام می کشد

 

مرا به اوج می برد

 

مرا به دام می کشد

نگاه کن،

تمام آسمان من

 

پر از شهاب می شود

 

تو آمدی ز دورها و دورها

 

ز سرزمین عطرها و نور ها

 

نشانده ای مرا کنون به زورقی

 

ز عاج ها، ز ابرها، بلورها

 

مرا ببر امید دلنواز من

ببر به شعر ها و شور ها...

 

به راه پر ستاره می کشانی ام

 

فراتر از ستاره می نشانی ام

 

نگاه کن،

من از ستاره سوختم

 

لبالب از ستارگان تب شدم

 

چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل

 

ستاره چین برکه های شب شدم

 

نگاه کن،

که من کجا رسیده ام

 

به کهکشان ، به بیکران، به جاودان...



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 12:58 ::  نويسنده : محدثه       

سکوت کوچه‌های تارِ جانم، گریه می‌خواهد

تمام بندبندِ استخوانم، گریه می‌خواهد

ببار ای ابر باران‌زا! میان شعرهای من

که بغض آشنای آسمانم، گریه می‌خواهد

بهاری کن مرا جانا! که من پابند پاییزم

و آهنگ غزلهای جوانم، گریه می‌خواهد

نمی‌خواهم دگر آیینه را؛ چشمان من مُردند

که در متنش نگاه ناتوانم، گریه می‌خواهد

چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی

که حتّی گریه‌های بی‌امانم، گریه می‌خواهد



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 12:56 ::  نويسنده : محدثه       

▒)(▒)_______███☼███____(▒)(▒)
(▒)(█)(▒)__ ███_☼██████
_(▒)(▒)___██____████████
_________██____███▒▒▄▒▒....
__________██____█▒▒▒▒▒▒...
___________██____ █▒▒▒♥___(▒)(▒)
____________██_____▒▒____(▒)(█)(▒)
__________ __██____▒▒______(▒(▒)
_____________██__▓▓▒▓_______█
________██__██ ▓▓▓▒▒▒▓____█
_(▒)(▒)___███_ ▓▓_▓▓▓▓▓___█
(▒)(█)(▒)______▓▓__▓▓▓▓▓___█
_(▒)(▒)_____ _▓▓__▓▓▓▓▓___█___█
___________ ▓▓___▓▓▓▓_▓___█_█
__________ ▓▓___▓▓▓▓__▓▓__█
_________ ▓▓___███☼█__▓▓__█
___♥▒▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥ __▓▓_█
___ ♥▒♥▒▒♥▒♥▒♥▒♥▒▒♥▒♥__▒▒▒
____ ♥▒♥▒▒♥▒♥▒♥▒▒♥▒▒♥▒____█
______ ♥▒▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥▒▒♥▒♥__█
________♥▒▒♥▒▒♥▒♥▒▒♥▒▒♥▒♥
___________♥▒♥▒▒♥▒▒♥▒▒♥▒▒♥▒
_______________▓▓_▓▓
_(▒)(▒)_________▓▓_▓▓
(▒)(█)(▒)_______▓▓_▓▓
_(▒)(▒)_________▓▓_▓▓
_______________▓▓_▓▓
_______________▓▓▓▓
_______________▓▓▓
______█████████
________██____██
______█☼█____██
______█_______██
______________█☼█



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 12:55 ::  نويسنده : محدثه       

 

دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطره ات طلاست
یک کم از طلای خود حراج میکنی؟
عاشقم با من ازدواج میکنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمال کاغذی؟
تو چقدر ساده ای! خوش خیال کاغذی
توی ازدواج ما تو مچاله میشوی
چرک میشوی و تکه ای زباله میشوی
پس برو و بی خیال باش...
عاشقی کجاست؟
تو فقط دستمال باش!



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 12:54 ::  نويسنده : محدثه       

بازباران باریدباصدای خیس چشم میخرید

بازدختری زیر پای رعدنورمیگفت هی صدازد و

هی صدازدم دخترانه بود دخترانه بود

 



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 12:53 ::  نويسنده : محدثه       

%www.ParsaFun.ir عکس های غم انگیز با شعر های احساسی جدید



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 12:53 ::  نويسنده : محدثه       

%www.ParsaFun.ir عکس های غم انگیز با شعر های احساسی جدید



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 12:52 ::  نويسنده : محدثه       

 

دیرگاهیست

بالهایمان را آویخته ایم به جا لباسی

عادت کرده ایم به زمیــن!

زمین جای گرم و نرمیست...

چه خیال اگر چشمهایمان را خواب

چه خیال اگر دل هایمان را آب برده است!

 



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 12:51 ::  نويسنده : محدثه       

یڪنفـر בر هـمیـטּ نزدیکــے ها . . .

چــيزے ( ♥ )

به وسعتـــ ے زنــدگے برایتــ جــا گذاشتـﮧ استــ

خیالـــت راפـت باشــב . . .

آرامـ چشمهــایتــ را ببــنـב

یڪنـفر براے همـﮧ نگرانـــے هایتــ بیــבار است!

یڪنفــر ڪﮧ از همـﮧ زیبایـے ها دنیــا

تنهــا تــפּ را بــاפּر כارכ



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 12:27 ::  نويسنده : محدثه       



پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 12:16 ::  نويسنده : محدثه       

 دل.این کلمه ی بی نقطه گاهی برایت تنگ میشه در حده یک نقطه



چهار شنبه 13 آذر 1392برچسب:, :: 13:29 ::  نويسنده : محدثه       

روی سنگ قبرم بنویسید...کبوتر شد و رفت...زیر باران غزلی خواند دلش تر شد و رفت...چه تفاوت که چه خورده است؟غم دل یا غصه؟..انقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت ...